سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
بدرقه با قطعنامه در خط پایان!
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
1- سال 2018 وقتی «کیم جونگ اون» و «دونالد ترامپ»، رهبران کره شمالی و آمریکا اولین دیدار رسمی خود با یکدیگر را در هتل «کپلای» جزیره «سنتوزای» سنگاپور برگزار کردند، برخی از جمله اصلاحطلبان در ایران «دیدار تاریخی» را برای توصیف آن برگزیدند. اگرچه این نخستین مذاکرات دو کشور نبود و پیش از آنها نیز، بارها رهبران دو کشور دیدارهایی با یکدیگر داشتند اما، نوع واکنش این جریان سیاسی جالب توجه بود. آنها به شدت به استقبال این دیدار رفتند، شاید به این دلیل که خود، کمی قبلتر، مشغول مذاکره با آمریکا بودند و از این مذاکرات، جز خسارت و کمی وعده، نصیبشان نشده بود و مطالبات بهحق مردم نیز، روی دوششان سنگینی میکرد. از همین رو چرخش کشوری در مختصات کره شمالی – که چیزی حدود 70 سال با آمریکا در تقابل بود-به سمت مذاکره، برای این طیف «جذاب» مینمود. با برجسته کردن این دیدارهای تکراری القاء میکردند که، «وقتی کره شمالی با این همه سابقه در مقاومت، تسلیم مذاکره میشود، پس ما هم اشتباه نکردیم و راه درست همین است که ما رفتیم!»؛ غافل از اینکه، کره شمالی بنابه دلایل متعدد، وارد این گود شده بود که قطعا امتیاز نقد دادن در برابر وعدههای نسیه، جزو این دلایل نبود.
پیش از این در همین ستون درباره انگیزههای پیونگ یانگ برای مذاکره با آمریکا نوشته و پیشبینی هم کردیم که، این مذاکرات در حد همان مذاکره باقی مانده و به نتیجه نخواهد رسید. یکی از آن دلایل همین «تجربه برجام» بود. آنها وقتی وارد مذاکره با آمریکا شدند که، تجربه دولت ایران را پیش روی خود داشتند و صدافسوس ما شدیم، عبرت کرهایها! پیونگ یانگ چند ماه پس از اینکه، از مذاکره با آمریکا ناامید و آن را «تمام شده» اعلام کرد، 27 خرداد ماه سال جاری، ساختمان دفتر ارتباطات و هماهنگی دو کره را نیز منفجر کرد تا به دیگر متحد آمریکا یعنی سئول اعلام کند، از مذاکراتی که آبی برای کشورش گرم نشود، خارج شده است.
2- روز جمعه کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، که برخی درگیر بحرانهای سنگین داخلیاند، موفق شدند در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قطعنامهای را علیه کشورمان به تصویب برسانند. نشستهای ذیلِ سازمان ملل تا پیش از این نشست، به دلیل شیوع کرونا، به شکل از راه دور و ویدئو کنفرانس برگزار میشد اما این نشست استثنائاً، با حضور اعضاء برگزار شد که در جای خود، قابل تامل است. انگار وقتی پای فشار به جمهوری اسلامی ایران به میان کشیده میشود، پروتکلها تغییر میکنند! این سه کشور، همان کشورهای اروپایی هستند که رئیسجمهور محترم کشورمان آنها را «اعضای غیرمزاحم» برجام خوانده بود، اما آنها خیلی راحت به «عضو مزاحم» برجام یعنی آمریکا ملحق شدند! این سه کشور همانهایی هستند که دولت و مدعیان اصلاحات میگفتند، بهخاطر ایران با آمریکا زاویه گرفتهاند و «در پیروزی ما همین بس که، بین آمریکا و اروپا شکاف انداختیم»(!) زمان این خیانت هم بسیار مهم است. 27 مهرماه یعنی نزدیک به 4 ماه دیگر زمان پایان تحریم تسلیحاتی شورای امنیت علیه کشورمان است. به نظر میرسد این قطعنامه غیرالزامآور، ریلگذاری برای تمدید تسلیحاتی ایران از سوی اعضای مزاحم و غیرمزاحم برجام است و از شکاف بین آمریکا و اروپا هم خبری نیست!
3- امروز باید برای دیرباورترین افراد هم مسجل شده باشد، مشکل آن چند کشور زورگوی غربی با ایران، «هستهای» نیست. آنها تحمل دیدن یک کشور مستقل و قدرتمند در منطقه (و حتی دنیا) را ندارند و در خوشبینانهترین حالت، به دنبال تبدیل کشورمان به یکی از این گاوهای شیرده منطقهاند. اما با همه این توصیفات چه باید کرد؟ به قول طیفی از این مدعیان اصلاحات که هر اتفاقی در دنیا میافتد میگویند «چارهای نیست، برویم و مذاکره کنیم»، آیا باید رفت و در چارچوبی که آنها تعیین میکنند مذاکره و سایر مولفههای قدرت را دو دستی تقدیمشان کرد؟ یا نه مثلا باید، به انتظار پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ و پیروزی دموکراتها نشست؟
پاسخ را از همین سؤال آخر شروع کنیم. اگر عدهای در داخل کشور منتظر رفتن ترامپ هستند تا دموکراتها بیایند و تحریمهای او را بردارند و برای جوانان کشورمان، شغل ایجاد کنند! به اظهارات اخیر مشاور ارشد جو بایدن، نامزد اصلی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری 2020 نگاهی بیندازند: «در صورت ورود بایدن به کاخ سفید تمامی تحریمها علیه ایران، از جمله تحریمهای اعمالشده توسط دونالد ترامپ حفظ خواهند شد... جو بایدن تعهدش به امنیت اسرائیل را در عمل نشان داده است».
امام راحل میفرمود، «همانگونه که بارها گفتهام رابطه ایران و آمریکا، رابطه گرگ و میش است و بین این دو آشتی نیست». این یعنی، تا وقتی رابطه بین ایران و آمریکا، چنین رابطهای است، نتیجه مذاکره با این کشور، چیزی خواهد شد که در دولت آقای روحانی شاهد آن بودیم. «اما چه باید کرد؟» را قبلا بارها گفتهایم و اینجا با توجه به اینکه این روزها، سالگرد سرنگونی پهپاد فوقمدرن و متجاوز آمریکا توسط سپاه هم هست، برای چندمین بار تکرار میکنیم.
طی 7 سال گذشته، در دو نقطه با دو فرمول با دشمن مواجه شدهایم. یکی مدل برجام با اهداف اقتصادی، و دیگری مدلی شبیه به.... آنچه 30 خرداد ماه سال گذشته، با پهپاد فوقمدرن آمریکا کردیم با هدف تسلط بر شرایط منطقه برای تامین امنیت کشور. در کدامیک موفق بودهایم؟ امروز اوضاع اقتصادی ما بهتر است یا وضعیت منطقهای و امنیت ما؟ پاسخ خیلی روشن است. در شرایط امروزِ کشور و در اوج فشارها و لفاظیهای دشمن تکرار فرمول برجام جز ارسال پیام ضعف و اینکه «فشارها موثر واقع شده، به آن ادامه دهید» پیام دیگری برای دشمن ارسال نمیکند. ممکن است عدهای بگویند، مسئله اول امروز کشور، اقتصاد است(که درست هم میگویند) این عده باید توجه داشته باشند، اولا، پیشنیاز اولیه و اساسی اقتصاد، «امنیت» است و نباید تردید داشت به محض آغاز مذاکره مجدد بر سر تواناییهای موشکیمان، مسئله اول کشور دیگر اقتصاد نخواهد بود، بلکه حفظ جان و مال و ناموسمان خواهد بود. ثانیا، ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور، ربطی به تحریمها ندارد. ضمن اینکه، دنیا آن سه چهار کشور غربی که امروز درگیر بدترین بحرانهای تاریخی خود هستند، نیست. آنچه در ماجرای ونزوئلا و کشتیهای ایرانی اتفاق افتاد، سه واحد درس دیپلماسی با طعم اقتصاد بود که، هم آمریکا را تحقیر کرد، هم کشورهای دیگری مثل مکزیک را وارد میدان کرد و هم اقتدار جمهوری اسلامی ایران را به رخ جهانیان کشید و هم برای کشور آورده اقتصادی داشت.
4- شهریور ماه سال 94 «جرج فریدمن»، رئیسموسسه اطلاعاتی ـ امنیتی «استراتفور» طی مقالهای، دلایل عدم حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران را برشمرد. چکیده تمام آن مقاله و آن دلایل یک چیز بود: اسرائیل جرأت حمله به ایران را ندارد چون با تبعات این حمله به خوبی آگاه است. طبق نظر این کهنهکار مسائل جاسوسی و امنیتی، رژیم صهیونیستی با «مانع» بزرگی به نام «پاسخ ایران»، مواجه بود. آقایانِ «برویم بر سر موشک هایمان هم مذاکره کنیم» توجه داشته باشند، هدف اول و آخر آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس از فشارها به کشورمان و کشاندن ایران به مذاکرات به اصطلاح «تکمیلی»، برداشتن همین مانع است!
5- در تمام سالهایی که آقای روحانی رئیسجمهور کشور بودند، «لغو قطعنامههای ضدایرانی» و «جلوگیری از تصویب قطعنامه جدید» یکی از مهمترین توجیهاتی بود که برای ادامه سیاست بهاصطلاح «تنش زدا» به کار میبردند. اینکه نزدیک به 7 سال روی «جلوگیری از صدور قطعنامه» تمرکز کنی و در سال آخر ریاستجمهوریات، با یک قطعنامه بدرقهات کنند، حقیقتا غمانگیز و صدالبته عبرتآموز است. رهبر معظم انقلاب به کرات و به اشکال گوناگون خطاب به همین دولت اعلام کرده بودند، به اروپاییها هم اعتماد نکنید. روز جمعه این هفته، «همه»، نتیجه چنین اعتمادی را به عینه دیدند. اگرچه شاید «خوش بین» به نظر برسیم اما، هنوز امیدواریم دولت و رسانههایش بهجای این سکوت از سرِ شرم، با یک پاسخ محکم به این خیانت تروئیکای اروپا- مثل خروج از انپیتی- به حریف نشان دهد، دوران امتیازهای یک طرفه و اعتمادهای کودکانه و بهطور خلاصه، روشی که در این
7 سال پیمودیم، تمام شده است. تا دیرتر نشده، با یک عذرخواهی ساده از مردم، ریل را تغییر دهید!
سه پیشنهاد برای کنار آمدن با کرونا
علی شکوری راد در روزنامه ایران نوشت:
همزمان با افزایش موارد انجام تست تشخیصی کرونا و واقعیتر شدن آمارها که عدد مبتلایان روزانه را بالاتر نشان میدهد به نظر میرسد در طی روزهای گذشته آمار واقعی مبتلایان و درنتیجه فوتیها واقعاً افزایش یافته است و این موضوع بر نگرانیها افزوده و در ستاد ملی کرونا موجب بروز اختلاف نظر شده است. این اختلاف نظرها ناشی از اختلاف منظر نسبت به معضل کرونا است. کرونا فعلاً هست و خواهد بود و پس از بیش از شش ماه از پیدایش و شروع آن هنوز تقریباً در همان نقطه اول هستیم و هیچ چشم انداز روشنی در افق پیش رو برای شکست آن وجود ندارد؛ نه دارویی برای آن پیدا شده است و نه واکسنی.
با این حال تجربیات علمی و عملی افزوده و ارزیابی از این ویروس روز به روز دقیقتر شده است. شاید اگر این دانش و تجربه از ابتدا وجود داشت تصمیمهای بهتری در همان وقت گرفته میشد. تصمیمات روزهای اول برای مواجهه با یک بیماری ناشناخته بود اما امروز تا حدی ویروس و بیماری ناشی از آن، شناخته شده است.
حالا صورت مسأله این است که ما با یک ویروس مواجه هستیم که در شرایط عادی قابلیت سرایت آن بالاست و فعلاً دارو برای درمان آن و واکسن برای پیشگیری از ابتلای به آن وجود ندارد. این ویروس اگر چه میتواند کشنده باشد ولی اکثر مبتلایان بدون دخالت پزشکی بهبود مییابند و در موارد شدید که بیماران دچار تنگی نفس میشوند مهمترین و مؤثرترین خدمت پزشکی به آنان کمک تنفسی با اکسیژن و در موارد شدیدتر با دستگاه ونتیلاتور است. اغلب مبتلایان با انجام قرنطینه در خانه و رعایت دستورالعملهای بهداشتی و مراقبتی، از جمله تغذیه مناسب و استفاده پیاپی از نوشیدنیهای گرم بخوبی درمان میشوند و بیماری را به دیگران نیز منتقل نمیکنند.
این صورت مسأله، امروز هست. فردا هست. یک ماه دیگر هست و احتمالاً شش ماه و یکسال و چند سال آینده هم هست. بنابراین برخلاف روزهای اول که تصمیمات بزرگتری نسبت به اندازه مسأله گرفته شد تا این اطمینان ایجاد شود که برای پوشش دادن بحران اولیه کفایت دارد و در اقدامات احتیاطی کم گذاشته نشده است، اکنون باید اندازه و ابعاد تصمیمات به اندازه واقعی معضل نزدیکتر باشد تا قابلیت تداوم داشته باشد. مهمترین عاملی که در شرایط حاضر میتواند ابعاد این معضل را کوچک و کوچکتر کند میزان آگاهی مردم از ویروس و بیماری ناشی از آن و در نتیجه مشارکت آنان در رعایت اصول بهداشتی و مراقبتی برای جلوگیری از انتشار آن است.
زیرساختهای بهداشتی و درمانی موجود و مجموعه کادر درمانی و مراقبتی کارآمد و کافی و نیز همکاری و همراهی همه جانبه مردم موجب شد که دولت بتواند تا اینجای کار یعنی چهارماه پس از شیوع بیماری، در مدیریت آن موفق ظاهر شود. اما به نظر میرسد دیگر نباید موضوع را بحران دانست بلکه باید آن را جزئی از واقعیت جاری و مدیریت آن را در عداد برنامه دولت برای اداره کشور قلمداد کرد. باید با کرونا ساخت و با آن کنار آمد. کرونا یکی از صدها بیماری مبتلابه بشر است و از نظر علمی یکی از تشخیص افتراقیها در هنگام بروز علائم است. البته با این توجه که میتواند بسیار مسری و خطرناک باشد.
پاشنه آشیل مدیریت مواجهه با کرونا برآورد غیرواقعی معضل آن است. غفلت از ابعاد و بیش برآوردی معضل، هر دو مهلک هستند.
نگرانی و التهاب ناشی از شیوع بیماری در وادی امر و ناشناخته بودن آن فشار زیادی را بر مسئولان وارد کرد تا تصمیمات فراگیر و حداکثری بگیرند. مجالی هم برای حوزهبندی و تفویض اختیار به مقامات محلی نبود. خوشبختانه و به هر حال با هر هزینهای بحران تا حد زیادی مهار شد.
اما چه باید کرد؟
با پیشبینی وضعیت امروز، اینجانب قبلاً در دو یادداشت با عنوان اصلی «کنار آمدن با کرونا» نکاتی را بازگو کردم. اکنون به نظرم میرسد ستاد ملی مبارزه با کرونا بهتر است به موارد زیر نیز توجه کند:
یک - آموزش سازمان یافته مردم برای کنار آمدن با کرونا به صورتی که میزان سرایت و ابتلا به حداقل برسد. برای این منظور باید از همه امکانات رسانهای و تبلیغی استفاده کرد. مهمترین و فراگیرترین امکان صداوسیما است. ستاد ملی مبارزه با کرونا همان طور که برای همه جا تصمیم میگیرد باید برای صداوسیما نیز تکلیف تعیین کند. پیامهای بهداشتی صوتی و تصویری باید توأم با ابتکار و خلاقیت و بهصورت جذاب و اثرگذار به مردم منتقل شود. صرف پیامهای کلامی رسمی و بهصورت مصاحبه و میزگرد کفایت نمیکند. این پیامها باید برای همه گروههای سنی و همه فرهنگها و مشاغل بهصورت جداگانه طراحی شوند.
به جای امر و نهی هایی که گاهی برای آنها لحن ترساننده بهکار میرود و درنتیجه درمقابلشان مقاومت صورت میگیرد و نوعاً اثر قابل دوام ندارند باید از تغییرات اصلاحی در سبک زندگی، کار و معاشرت سخن گفت و برای آن از لحن ایجابی و مشارکت جویانه استفاده کرد و خود مردم را در ارائه پیشنهادات و اتخاذ تصمیمات سهیم کرد.
به گمان من اگر چه صداوسیما نیز در آگاهی بخشی نسبت به بیماری کرونا سهم قابل ملاحظهای داشته است ولی باید اذعان کرد که نقش خود مردم و کادر درمان با استفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بسیار برجستهتر بوده است. حال باید از صداوسیما خواست تا همه ظرفیت خود را به میدان بیاورد و در این جهت در اختیار برنامه ستاد ملی مبارزه با کرونا قرار دهد.
دو- اغلب افراد مبتلا به کرونا نیاز به بستری شدن در بیمارستان ندارند و میتوانند در منزل قرنطینه شوند تا خودبه خود بهبود یابند. این مبتلایان تقریباً نیاز به دارو هم ندارند چون حقیقتاً دارویی هم هنوز برای آن وجود ندارد. تعدادی از بیماران که دچار افت اکسیژن خون میشوند نیاز به ماسک اکسیژن پیدا میکنند و برای این منظور در بیمارستان بستری میشوند. بسیاری از تختهای بیمارستانی برای سرویس دادن به این بیماران اشغال شدهاند. این موضوع موجب میشود که سایر بیماران از دسترسی به تخت بیمارستانی برای مداوا باز بمانند. بدیهی است این اشکال را نمیتوان برای مدت طولانی که اکنون حادث شده است تحمل کرد. در ابتدا توجه بسیاری به بیماران بدحال شد و اغلب تختهای آی سی یو به بیماران کرونایی اختصاص یافت و این وضعیت همچنان در مناطق قرمز ادامه دارد و در سایر مناطق هم معضل بزرگی برای ارائه خدمات درمانی به سایر بیماران است.
دولت حمایت شایستهای از شرکتهای دانش بنیان کرد تا با تولید دستگاه ونتیلاتور نیاز به این دستگاه برای بیمارانی که در آیسییو نیاز به کمک تنفسی دارند برآورده شود. خوشبختانه اعلام شده است که اکنون مازاد تولید نیز وجود دارد و قادر به صادر کردن آن هستیم. به نظر من گام بعدی دولت باید حمایت از ساخت دستگاههای اکسیژن ساز خانگی باشد. چنانچه این دستگاهها به تعداد کافی موجود باشند بسیاری از بیماران که فقط نیاز به ماسک اکسیژن دارند میتوانند در خانه قرنطینه شوند و ازاین دستگاهها استفاده کنند و با اکسیژن سنجهای کوچک موجود کنترل شوند و به این ترتیب تختهای بیمارستانی خواهند توانست به سایر بیماران مستحق، خدمات درمانی ارائه کنند. برای تسهیل این امر شرکتهای خدمات پزشکی میتوانند این دستگاهها را به بیماران اجاره بدهند و برای کاهش هزینه بیماران، این خدمت مشمول بیمه درمانی شود.
سه - با توجه به اینکه حالا حالاها کرونا هست، برای نظارت بر رعایت بهداشت و دستورالعملها در اماکن عمومی باید به فکر ایجاد پلیس مقابله با کرونا بود. برای این کار علاوه بر کارمندان و کارشناسان این بخش میتوان از نیروهای داوطلب از جمله هلال احمر، دانشجویان و... استفاده کرد.
نه امام را شناختید و نه غرب را
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
این روزها سه کشور اروپایی امضاکننده برجام محور بیانیه شورای حکام علیه کشورمان شدهاند و در عین حال خواستار ادامه تحریم تسلیحاتی کشورمان تا ۲۰۲۳ هستند، به تعبیر دیگر از امضای خود که بر اساس آن در آبان ماه امسال میتوانستیم سلاح بخریم و بفروشیم عدول کردهاند. ماحصل این روند ما را به این جمعبندی میرساند که به زمستان سال ۱۳۹۱ برگشتهایم، با این تفاوت که اکنون رآکتور هستهای را دادهایم، ممنوعیتها را پذیرفتهایم، نفت نمیفروشیم، ارز و طلا به گرده آهو رفته است و آرزو میکنیم کاش همان شرایط ۱۳۹۱ ادامه مییافت که ارز ۳۶۰۰ تومان بود و سکه یک پنجم اکنون.
برای اینکه خوانندگان محترم بدانند این وجیزه مواجهه سیاسی با دولت روحانی نیست تأکید میکنیم که اگر دولتی دیگر نیز با همین مقیاس و شاخص حرکت میکرد باز به سال ۱۳۹۱ برگشته بودیم و برای اینکه کسی نگوید پس نقش رهبری در این هفت سال چه میشود، میتوان با صراحت گفت رهبری شعارهای داده شده در روزهای منتهی به انتخابات ۱۳۹۲ را که به رأی اکثریت مردم منجر شد، محترم شمرد و به جهتگیری نماینده برآمده از رأی مردم احترام کرد و به قول خود روحانی اگر رهبری نبود ما امتیازات بیشتری هم داده بودیم. اما رهبری علاوه بر همراهی با پروسه مردمسالاری، نظر شخصی خود را که «اعتماد نداریم» هم در پاییز ۱۳۹۲ اعلام کردند و هم بعد از اینکه پروژه مذکور منهای امریکا شد، باز بی اعتمادی خود را به اروپا اعلام کرد (اردیبهشت ۹۷). چرا رهبری حتی یک بار نگفتند «نتیجه میگیریم» یا «این راه روشن را ادامه دهید؟» و چرا همیشه ۱۰۰ را مقابل غرب طرح میکردند تا شاید دولت بتواند ۴۰ از آنان بگیرد؟ زیرا نگاه رهبری برخاسته از هویتی بود که به ما معنا میبخشد. اما روحانی مبتنی بر عرف و حقوق بینالملل فکر میکرد و بده و بستان را دال مرکزی عبور از مشکلات میدانست – و میداند- معلوم نبود روحانی در مواجهه با غرب چه تصویری از ایران در ذهن دارد آیا این تصویر با ایران قبل از انقلاب متفاوت بود؟
سؤال این است که اگر رژیم پهلوی بر اساس عرف و حقوق بینالملل و قاعده بده و بستان با غرب مراوده میکرد، جمهوری اسلامی نیز میتواند با همین اشل ادامه دهد؟ قطعاً خیر؛ بنابراین امروز به سال ۱۳۹۱ برگشتهایم، اما آن روز در خانه نیمه کاره ساکن بودیم و امروز در چادر هستیم. چرا؟ چون فهم انقلاب اسلامی از غرب که مشحون از اندیشه امام است و فهم غرب از ایران امروز که ماهیت معرفتی دارد برای روحانی متغیر اساسی نبود و اینکه غرب بر سیادت جهانی خود تأکید میکند مسئله دولت ما نبود.
این عبارت حضرت امام اگرچه قدری طولانی است، اما خود به اندازه چند جلد کتاب معنای ایرانشناسی (بعد از انقلاب) و غربشناسی میدهد که اگر همین عبارت مبنای برنامهریزی کشور قبل از ورود به برجام بود در ریل دیگری حرکت میکردیم:
«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است [به]این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند!
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین «علیهم السلام» را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها، ولی و قیم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی.»
حضرت امام به صراحت میفرمایند مسئله غرب با ما هستهای، موشکی و... نیست و چه زیبا هشدار میدهند که «به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند». پس مشکل غرب با ما بر سر «وجود» است و با مذاکره بر سر «حدود» حل نمیشود. اگر به این باور داشتیم هیچگاه پس از برجام به سمت غرب نمیرفتیم که بعداً مجبور شویم قرارداد ۲۵ ساله با چین ببندیم تا فقط ثابت کنیم شما هم در شعاع نگاه ما هستید. اگر روحانی پاسخ این سؤال را به خود میداد حتماً از راهی میرفت که مجدداً به گردنه ۱۳۹۱ ختم نشود و سؤال این است که آیا میشود غربی که مشکل ماهیتی و هویتی با ما دارد مسیری را طی کند که ایران فربه شود و رفاه در آن رشد کند؟ مگر مغز خر خوردهاند که غیریت هویتی و معرفتی خود را تقویت نمایند؟ کدام عاقلی دشمن خود را تقویت میکند که غرب چنین کند؟
امام در سال ۱۳۶۷ و متأثر از هویت دوگانه ما و غرب فهمیده بود که «راهی جز مبارزه نمانده است» حال ما نمیخواهیم مبارزه کنیم، اما میتوانیم خانهای بسازیم که مصالح غربی در آن به کار نرفته باشد. آیا در جهان چندقطبی این امکان وجود ندارد؟ اگر روحانی تصویر حقیقی غرب از انقلاب اسلامی را آگاهانه به فراموشی نمیسپرد و «انتظار» و «امید به فردا» و «امید به پس فردا» را محور حرکت سیاست خارجی نمیکرد و فرصتها را حفظ میکرد حتماً ۱۳۹۹ بهتر از ۱۳۹۱ بود. شاید تاریخ آینده جزئیات فشار اقتصادی بر مردم را ننویسد امام عقب ماندن ایران در بستر مذاکره را ثبت خواهد کرد. نه ما میتوانیم از هویت خود دست برداریم و نه غرب هویتی را که استانداردهای غرب را نپذیرد تقویت خواهد کرد. هر کس این مدل مفهومی را میفهمد، سال ۱۴۰۰ وارد گود کار و خدمت شود، وگرنه سال ۱۴۰۸ دوباره به سال ۱۳۹۹ بر میگردیم.
نقشهای که باید نقش بر آب شود
حسن بهشتیپور در روزنامه آرمان ملی نوشت:
خروج ایران از انپیتی منجر میشود که دوستان خودمان را هم از دست بدهیم. اکنون چین و روسیه به این دلیل از ایران حمایت میکنند که در چارچوب انپیتی و نظارت آژانس فعالیت میکند و اگر ایران از انپیتی خارج شود و همکاریهایش را با آژانس قطع کند، عملا حمایت دوستان قدیم را از دست میدهد؛ چراکه چین و روسیه در دوره قبل به قطعنامههای تحریمی علیه ایران رای میدادند چون آنها هم نگران بودند که نکند ایران از مسیر استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای خارج شود. ولی وقتی ایران برجام و نظارتها و کنترلهای آژانس را پذیرفت، چین و روسیه هم با قدرت و قوت از موضع ایران حمایت کردند.
مهم است که به تبعات تصمیمها توجه کنیم. با اینکه سخن کسانی که این قطعنامهها را الزامآور نمیدانند، درست است ولی از لحاظ دیپلماسی یک نوع پروندهسازی علیه ایران محسوب میشود. بنابراین مهم است که توجه داشته باشیم وقتی چنین قطعنامهای صادر میشود دیپلماسیمان را فعالتر کنیم و مقداری با کشورهای عدمتعهد نشست داشته باشیم و نشستهای توجیهی با سفرای کشورهایی که با ایران رابطه نزدیک دارند، بگذاریم و برای کشورهای عضو شورای حکام تبیین کنیم که اهداف ایران چیست و چرا اجازه بازدید از مراکز مورد درخواست آژانس را نمیدهد. باید توضیح داد پروندهای تحتعنوان پیامدی توسط همین شورای حکام در سال 2015 بسته شده و اگر کشوری ادعاهایی داشته باشد که قبل از 2015 مطرح شده و مربوط به سال 2003 بوده، به این معناست که تمام اعتمادها را از بین میبرد.
ایران تاکنون نهایت همکاری را با آژانس کرده و باید باز هم این همکاری را ادامه دهیم. البته تا آنجا که آژانس امنیت ملی و استقلال ایران را به خطر نیندازند. اصولا ادامه همکاری بین ایران و آژانس خیلی مهم است، چون آمریکا و رژیمصهیونیستی دنبال قطع همکاری ایران و آژانس هستند تا بهانهای برای اقدامات بعدی علیه ایران داشته باشند. برخی مسائل ایران را در انتخابات آمریکا تعیینکننده میدانند، درحالی که مسائل داخلی مولفه تاثیرگذار در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هستند. هرچند سیاست خارجی هم موثر است، ولی موقعی که تبدیل به نقطه عطف شود.
اینکه پرونده ایران در شرایط فعلی به شورای امنیت برود، نقشهای است که صهیونیستها و آمریکاییها آن را دنبال میکنند و زمینهسازی میکنند و روی قطع همکاری با آژانس تمرکز کردهاند. بنابراین لازم است تلاش کنیم تا اولا همکاری ایران با آژانس تداوم یابد و ابتکار عمل به دست دشمنان نیفتد. ثانیا باید بهگونهای رفتار کنیم که آمریکاییها نتوانند قطعنامه تحریم تسلیحاتی را مجددا برقرار کرده یا مکانیسم ماشه را به کار گیرند.
لازمه مدیریت شرایط این است که در داخل کشور یک سیاست در پیش گرفته، متحد و یکپارچه باشیم تا هم بتوانیم منافع حداکثری کشورمان را تامین کنیم و هم زمینهای فراهم شود تا بتوانیم با تحریمها، مقابلهای موثرتر داشته باشیم. در این صورت اینکه نتایج انتخابات آمریکا چه خواهد بود، برای ما اهمیت نخواهد داشت. به عبارت دیگر باید خودمان را در وضعیتی قرار دهیم تا هرکس که در انتخابات آمریکا پیروز شد، نتواند شرایط ایران را بههم بریزد.
زندهباد تحریم؛ از شعار تا مسئولیت
ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:
روز جمعه شورای حکام آژانس اتمی اولین قطعنامه ضد ایرانی از سال ۲۰۱۲ را به بهانه عدم همکاری تهران با تحقیقات آژانس تصویب کرد. خبری که البته در ادامه تحریمها و بدعهدی آمریکا در خروج از برجام چشمانداز مثبتی را حداقل در سپهر اقتصادی کشور ترسیم نمیکند. اما واکنشهای داخلی نسبت به این موضوع آنجا قابل تامل میشود که گویی عدهای از این اتفاق نه تنها ناراحت که به صورت زیرپوستی خوشحال هم شدهاند. یکی از رسانههای اصولگرا در یادداشتی خروج فوری از np را خواستار شده و البته برجام را فاجعه و خسارت محض دانسته است. از قضا این یادداشت در رسانه های خارجی بازتاب گسترده ای هم پیدا کرده است.
اما سوال این است آیا به واقع تحریم و تخاصم بیشتر با جامعه بینالملل یک مزیت و فرصت برای کشور است؟ ناگفته پیداست که هیچ ایرانی ای خواستار تضعیف جایگاه کشور در مراودات بینالمللی نیست. اما در یک نگاه واقعبینانه آیا قطع ارتباط با دنیا زیر سایه تحریم، تا به حال دستاوردی جز انحصارگرایی و رشد منفی در اقتصاد داشته است؟ فرض را بر این بگیریم که تحریم را به زعم برخی یک نعمت بدانیم آیا کشوری در دنیا پیدا شده است که بتواند تمام مایحتاج خود را در داخل تامین کند. این در حالی است که سادهترین اثر تحریم در اقتصاد این است که حتی پول صادرات برق را از عراق یعنی همسایه مرزی خود را هم نمیتوانیم وصول کنیم. تردیدی نیست که تحریم اثرات اقتصادیاش ورای مدیریت این دولت و آن دولت است هر چند بیتدبیریها در عدم اصلاح ساختارهای اقتصادی طی چند دهه گذشته و البته انفعال دولت فعلی در این خصوص مزید علت شده است اما شاید بهتر باشد مسئله تحریمها و اثرات اقتصادی آن را به موضوع مدیریت یک قوه و یک گروه تصمیمگیر تقلیل ندهیم. آنچه پیداست در این شرایط نمیتوان هم شعار توسعه اقتصادی داد و هم از گسترش تحریمها استقبال کرد. قواعد اقتصادی بیشک بالاتر از چند راهکار و توصیه و شعار ایستادهاند.
بنابراین شاید بهتر باشد افرادی که در داخل موافق گسترش سطح تنش در فضای بینالمللی هستند، از تبعات آن هم رونمایی و با صداقت گفتمان اصلی راهکارهای خود را برای مردم تشریح کنند. بیتردید هیچ کس نمیخواهد مذاکره یا توافقی در شرایط ذلت صورت بگیرد اما تردیدی نیست که برای بهبود روابط خارجی باید از همه ابزارهای موجود استفاده کرد. مگر اینکه بخواهیم مدلی مانند کره شمالی را برگزینیم که در آن صورت قطعاً در نظام مردمسالار ایران باید از مردم بخواهیم تا این مدل را برای ادامه مسیر انتخاب کنند.
درنهایت اما شرایط اقتصادی کشور وضعیت خوبی ندارد. باید برای مردم به صراحت توضیح داده شود که این شرایط تنها به متغیرهای داخلی ارتباط دارد و یا تکانههای سیاسی اثر مستقیم بر آن گذاشته است. بیگمان شعار شکوفایی اقتصادی و اصرار بر تنش به صورت توامان از سوی برخی جریانهای داخلی تنها یک جمع نقضین است. این موضوعی نیست که بتوان در یک فضای غیر واقعی به آن جامه عمل پوشاند. تجربه عینی در کشور و البته در دنیا ثابت کرده است که اقتصاد در فضای بسته قابلیت رشد ندارد. شاید بهتر باشد یکبار برای همیشه جریان های داخلی موافق تحریم و تخاصم مرز بندی خود را برای تشریح چشم انداز آینده کشور و تبعات گفتمان خود برای مردم روشن کنند.